موضوع: جبر و اختیار
پژوهشگر: اشرف هاشمی گلستانی
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
مقدمه
شاید هیچ انسان عاقلی نبوده باشد که در جریان کارهای زندگی مادی و معنوی مخصوصاً در موارد یکه اهمیت حیاتی دارد درباره اینکه آثار کارش از روی اختیار صادر شده است.
یا اجباراً به او تحلیل گشته است فکری نماید گاهی در هنگام توجه عمیق انسان گمان می کند که شاید راز طبیعت انسانی را با یستی در مسئله و اختیار جستجو نمود.
ما اگر روزی بخواهیم با این سوال که چرا به دنیا آمده ایم و برای چه زندگی می کنیم و کجا می رویم با نظر جدی تری توجه کنیم بدون شک مسئله جبر و اختیار را باید بررسی کنیم .
برای توضیح درباره مسئله جبر و اختیار در نظر گرفت که تمام علوم مربوطه به موضوع انسان از قبل علوم روانی با اقسام گوناگونش و علوم اقتصادی و حقوقی و اخلاقی و سیاسی و دینی موقعی می توانند خود را برای بهره برداری کامل آماده بسازند که مسئله آزادی و محیور بودن انسان به طور نهایی حل و فصل شده باشد.بهر جهت چون در توضیح هر یک از این دو تفکر بحدی شاید بینش از کفایت در مقالات و گفته ها ی بزرگان و دانشمندان بحث صورت گرفته . کوتاهی سخن را در این مورد رعایت کرده و به منظور برداشتن نو از دین منازی کهنه در پرتو ساده نگاری از مفاهیم اسلامی – مطلب را دنبال می کنیم .
چکیده
اگر هر یک از اعمال و حرکات انسان باشد بدین معنی خواهد بود که هیچ یک از اعمال و حرکات انسان به میل و اراده خودش نبوده و تماماًٌ به واسطه قدرت ازلی از پیش تعیین شده و مقدر است بنا براین نشستن و خوردن و انتخاب کردن و مقام ارزش هایی که از او سر می زند به فرمان قادر جبار مشت آفرین بوده . ضعف یاقوت انسان در پرهیز از خطا به مدد خلاقیت خالق است . پس وقتی جبر شد مسئولیتی هم هیست و وقتی مسئولیت هم نباشد باز خواست و محاکمه هم نخواهد بود و اگر گفته شود انسان مختار است به این فعالت که غیر از اراده خویش دیگری درکار او قدرت بقون نداشته و خود به تنهایی دارای اراده مطلق است . چون خواست غیر از خواست خودش مطرح نیست پس هیچ محدودیتی به نام حقا و قدر قابل احترام نیست و اگر به آرمانهایش می رسد به خاطر لیاقت فردی خودش است و اگر هم ناکام ماند بازهم علت خود اوست . مسأله آزادی و یا محیو بودن انسان از مسایل دیرینه ای است که در تمام تمدنها به صورت یک مسئله شاخص و لارز مطرح بوده و علاق? نوح انسانها هر چند تفکرات فلسفی ممنوعیتی نداشتند، به سوی آن کشیده شده است ، و لذا مسئله سرنوشت در قصه ها و داستانهای کهن نقش فعالی دارد و شعر او سریندگان از آن به عنوان یک عامل مرموز و ناپیدا بهره می گیرند ، طبعاً مسئله ای که از چنین ویژگی برخوردار است نمی تواند از آن تمدن خاص باشد اگر پس از طلوع خورشید اسلام در اندک زمانی مسأله آزادی و یا مجبور بودن انسانها مطرح گردید و دو قطب مخالف را به عنوان تعویضی و جبری پدید آورد و موجب طرح بسیاری از مسایل بلند فلسفی گردید ،قبلاً همین مسأله در فلسفه یونانی ، هم در حکمت نظری و هم در حکمت عملی به کونه ای مطرح بود چون از نظر حکمت نظری بحث در عوالم هستی ،منجر به بحث درباره افعال انسانها می شود ،طبعاً شیوه صدور قبل هر انسانی ، از خود او از دیدگاه فیلسوفان یونانی ، به دور نمی ماند . و از نظر حکمت عملی که فضایل اخلاقی و یا مقابل آن در ذائل اخلاقی در آن مطرح می باشد ، هر نوع اظهار نظر در این مورد بدون تحدید آزادی و یا مجبور بودن انسان امکان پذیر نبود از این جهت فلاسفه یونانی در هر دو قلمرو از حیر و اختیار انسانها بحث می نمودند و اندیشه ها فلسفی خود را در یکی از دو قالب می ریختند ، هر چند صورت گسترد? افکار آنان در ترجمه های موجود در اختیار ما نیست.
1-گروهی که گفته اند تمام کارهای انسانی از روی اجبار بوده و پدیده ای به عنوان اختیار و جود ندارد و هر چه که از کارهای ما اختیاری جلوه می کند از حضور ادراکات ما است که از علل پنهانی کار بر کنار بوده و آنان را نادیده می گیرند اسپینوزا گفته است که این اشتباه مانند این است که حلقه انگشتری در انگشت انسانی گمان کند که در حرکت به دور انگشت اختیاری دارد .
2-گروهی که میگویند ؛ کارهای انسانی به دو قسم مشخص شده تقسیم می گردد.
الف – کارهای اختیاری ب-کارهای اجباری
کلید واژه
جبر واختیار ، جبر و تفویض ، امر بین الامرین ، جلب نفع و دفع ضرر
متن
در نگاه نخست به نظر می رسد که دست کم باید به ایمناح دو مفهوم کلیدی هر علم خداوند و در اختیار انسان پرداخت.
اما با اندک تأملی آشکار می شود که این
اقرارلااقل در این نوشتار کار چندان آسان نیست زیرا هر یک از دو مفهوم دینی دو علم خداوند و به اختیار به از سوی مکاتب فلسفی و
کلامی متخلف به انحای گوناگونی مورد تفسیر قرار گرفته است تا آنجا که یافتن تعریف جامعی که تأمین کننده همه آراد و نظرات باشد - نا ممکن می نماید.
محور اصلی معنای نخست اختیار ، مفهوم انتخاب یا گزینش است . بر اساس این معنا اختیار چنین تعریف می شود « توان انتخاب یکی از دو یا چند امر به دلیل اگر انسان بتواند در اکثر مواقع کاری غیر از آنچه که انجام می دهد انجام دهد به معنای فوق مختار خواهد بود . ب اندک تأملی آشکار می شود که این تفسیر اختیار مستلزم بعلت ناگرایی است . در معنای دوم اختیار معادل است با انجام دادن عمل بر طبق خواست فاعل این معنا به علت گرایی سازگار است . بر طبق معنای سوم عملی اختیاری است که از محرکهای درونی سرچشمه می گیرد. این معنا قراتب تامی با معنای نخست دارد .
اختیار در معنای چهارم خود ، تقریباً با «خیر» یکی می شود . در این معنا اختیار انجام دادن کاری است که «باید» آن را انجام داد . مطابق با این معنا خداوند که خیر مطلق است مختار مطلق نیز هست.
هر چند جبر و اختیار ، پیشینه ای به قدمت تاریخ بشر دارد ، با این حال تاریخ مدون این بحث بر شکل عمیق و گسترده از کنکاش های ارسطو آغاز می شود .
اختیار (تفویض)
مفوضه که اکثرشان معتزله اند بر آنند که انسان در افعال خود موثر تام و نقش پردازیگانه است . این قول نفی سلطه و حکم تذاری از خدای تعالی است . برای تفویض دو معنی دیگر هم ذکر کرده اند :یکی برداشتن منع از افعال انسان ، و به هم? تنش های او مهر اجاجه زدن است.
شیخ مفید در شرح اعتقادات چنین بیان می دارد تعویض قائل شدن به برداشتن منع از انسان در امناه خود و مباح شمردن آنچه می خواهد انجام دهد .
معنی دوم:سپردن و تفویض ام ر خلق و رزق و تدبیر جهان به بعضی از بندگان بر حسب خبری که صدوق با اسنادش به یزید بن عمیر نقل میکند علی بن موسی الرضا می فرماید : گروهی به آنند که خدای عزو جل امر خلق و رزق را بحجت های خود سپرده ، تفوض باورند.
اصل جبر :اصلاح شی از سر نوعی ناگزیری و اجبار است. گاهی جبر تنها در اصلاح ، به کار می رود مانند: گفتار علی رضی الله علیه :«یا جابر کل کسیر ، و یا مسهل کل عسیر »و گاهی تنها در ناگزیری و اجبار، استعمال می شود مانند قول او علیه السلام : «جبر »«تفویض».
جبر با فطح و سکون الموجده در لغت به معنی شکسته را بستن و نیکوکردن حال کسی علی ماضی الصراح ، و بدی و نیکی کار را از حق دانستن . و بروز به کاری داشتن نیکی زد..
جبر از دیدگاه اهل کلام ، بیشتر به معنی اسناد فعل انسان به خدای تعالی است.
جبر ، افراط در تفویض امر به خدای تعالی است ، بطور ی که انسان همانند جهاد جلوه می کند که هیچ اراده و اختیاری از خود ندارد .
جبر؛ یعنی این که انسان در افعال و کارهای خود مجبور باشد و از خود اختیاری نداشته باشد. متکلمان اشعری درباره افعال انسان، این گونه معتقدند که انسان در کارهای خود مجبور است و هیچ اراده و اختیاری از خود ندارد. آنها تمام اعمال و کردار انسان را به خدا نسبت می دهند. بنابر این طبق نظر آنها انسان مثل جمادات است و مانند سنگی است که از بالا به طرف پایین پرت می شود و این مسیر را بدون اختیار خود و جبراً طی می کند.
این عقیده از آن جا ناشی شد که بعضی از شبهات در مسئله را نتوانستند حل کنند، بنابر این سر از جبر درآوردند.
ما معتقدیم که این عقیده باطل است. چرا که اعتقاد این چنینی؛
1. با عدالت الاهی سازگار نیست.
2. با اهداف انبیا منافات دارد.
3. با صریح برخی از آیات قرآن در تعارض است.
4. آثار و عواقب اجتماعی خطرناکی دارد.
«اختیار» در مقابل جبر است؛ یعنی افعال و رفتار آدمیان از روی اختیار تام و اراد? کامل وی انجام می شود.
ما معتقدیم که این عقیده نیز باطل است چون با توحید افعالی خداوند سازگار نیست.
عقیده شیعه درباره افعال آدمی آن است که هر کاری که از انسان صادر می شود، هم فعل انسان است چون از روی اختیار او صورت گرفته، و هم فعل خداوند است چون اصل وجود و تمام قابلیتهای وجودی انسان را خداوند به او داده است، و به عبارت دیگر فاعلیت خداوند سببی، و فاعلیت انسان مباشری است. این نظریه در اصطلاح، نظریه «امر بین الامرین» است.
واژه «جبر» هنگامی که در اصول عقاید مطرح می شود بدین معناست که انسان در کارهایی که انجام می دهد، فاقد اراده و اختیار است، نه می تواند خوب را انتخاب کند و نه بد را، بلکه هر چه را انجام می دهد، به اراده و اختیار خداست.
بنابر این «جبریون» معتقدند که انسان در کارهای خود مجبور است و هیچ اختیاری از خود ندارد. «اختیار» در مقابل جبر است؛ یعنی افعال و رفتار آدمیان از روی اختیار تام و اراد? کامل وی انجام می شود.
این گونه مباحث در میان مسلمین از نیمه اول قرن دوم و حداکثر از نیمه دوم آن قرن مطرح شده است. بدون شک علت اصلی پیدایش این افکار و عقاید در میان مسلمانان و علت ورود آنان در این گونه مباحث، آیات قرآن و کلمات پیامبر (ص) است. مسأل? سرنوشت و هم چنین آزادی و اختیار انسان از مسایلی است که مورد علاقه هر انسانی است و چون این مسأله در قرآن مطرح شد آیاتی در کمال صراحت، سرنوشت را تأیید می کند و آیاتی دیگر به همین صراحت، بشر را مختار و آزاد معرفی می کند. این سبب شد تا مسلمانان به فکر و اندیشه در این مسایل بیفتند.
فرقه اشاعره از متکلمان مسلمان قائل به مسأل? جبر هستند.
برخی از دلایل آنها از این قرار است:
1. مهم ترین دلیل آنها و یا به تعبیری مهم ترین شبهه ای که باعث شد تا آنان به جبر اعتقاد پیدا کنند، مسأله علم الاهی است. و آن این است که خداوند از ازل، از آنچه واقع می شود و آن چه واقع نمی شود آگاه است و هیچ حادثه ای نیست که از علم ازلی الاهی پنهان باشد.
از طرفی علم الاهی نه تغییر پذیر است و نه خلاف پذیر، یعنی نه ممکن است عوض شود و صورت دیگر پیدا کند، زیرا تغییر با تمامیت و کمال ذات واجب منافات دارد و نه ممکن است آنچه او از ازل می داند، با آنچه واقع می شود، مخالف و مغایر باشد؛ زیرا لازم می آید علم او علم نباشد، جهل باشد. این نیز با تمامیت و کمال وجود مطلق منافی است. جواب این دلیل آن است که:
علم الاهی بر هر حادثه ای آن چنان که واقع می شود، تعلق گرفته است، و افعال اختیاری انسان هم به وصف اختیاری بودن، برای خدای متعال معلوم است. پس اگر به وصف جبریت تحقق یابد بر خلاف علم الاهی واقع می شود. مثلاً خدای متعال می داند که فلان شخص در فلان شرایطی تصمیم بر انجام کاری خواهد گرفت و آن را انجام خواهد داد، نه این که علم الاهی فقط به وقوع فعل، صرف نظر از ارتباط آن با اراده و اختیار فاعل تعلق گرفته باشد. پس علم ازلی الاهی نه تنها، منافاتی با اختیار و اراده آزاد انسان ندارد، بلکه آن را تأیید و اثبات نیز می کند چون علم الاهی به وقوع اختیاری افعال تعلق گرفته اگر از روی اختیار صورت نگیرد علم خدا بر خلاف واقع در می آید و این محال است.
2. دلیل دوم اشاعره در اعتقاد به جبر این است که اگر قایل شویم بشر صاحب اختیار است، قلمرو حکومت و قدرت خداوند را محدود ساخته ایم و این اعتقاد با توحید منافات دارد و نوعی شرک است؛ زیرا اختیار سبب می شود که انسان را به مقام استقلال در مشیت ارتقا دهیم و او را در محدود? افعال خود «فعال ما یشاء» بدانیم که مستلزم محدود ساختن مشیت الاهی است.
جواب دلیل دوم: این شبهه از آن جا ناشی شده که آنها تصور کرده اند، اختیار داشتن انسان مستلزم استقلال اوست، ولی این تصور به هیچ وجه صحیح نیست؛ زیرا وجود انسان و آنچه دارد که از جمله آنها اختیار اوست، حدوثاً و بقاءً از ناحیه خدا و منوط به اراده اوست.
به بیانی دیگر، انسان در عین داشتن اراده و اختیار و آزادی، در قبضه قدرت او (خدا) قرار دارد که هر زمان اراده کند، همه اینها را از انسان می گیرد. شرک هنگامی پیش می آید که ما دو مبدأ مستقل در عالم قایل شویم.
3. از جمله دلایل اشاعره در اعتقاد به جبر عدم سازش بین قضا و قدر الاهی و اختیار انسان است.
دو چهره جبری :جهم بن صفوان و ابوالحسن اشعری ، دو مسلک عمده ، در جبر پی افکنده اند که پیروان هر یک از آنان در خط رهبر خویشتن پای استوارند. جهم بن صفوان جبر مطلق را بنیان نهاد و اتباعش راه او را در پیش گرفتند و به جبر محض گردیدند و بر آنند که انسان در افعال خود مختار ندارد ولی در دایره جبر درمانده است.جبر باوران می گویند انسان در کنش خود ناگزیر است ، نسبت به فعل بد و همانند نسبتش به سایر جمادات است چنانکه درخت به حرکت در میاید و آفتاب سر می زند و بغروب می نشیند و فلک میگردد ، انسان نیز در کردارش به همین سان است و توان اختیار ندارد و بلا اراده کشانده میشود .
اثری از جبر سره به جبر میانه گرائیده و با طرح مساله کسب از صورت جبر جهمیه کاسته است و در سایه کسب می خواهد تکالیف شرعی و تمایز انسان را از سایر جمادات حفظ کند.
او می گوید :خالق کسب انسان ، خداود است . و برای اثبات ادعای خود از عقل و نقل کمک میگیرید: دلیل عقلی او ذات و حقیقت فعل تحقق نمی پذیرد مگر از محدث او خواسته که چنین باشد .
فعل به ذات و حقیقت خود مکتسب نیست چه از حیطه عدم ، به صحنه وجود می آید و اکتساب از قدرت محدث سرچشمه میگیرد . کسب از دید شعری صفت انسان است زیرا به جزئیات و تفاصیل فعل خود از هر جهت و قوف ندارد .
در پیشین گرفتن یکی از این دو مذهب جبر گرایی مستلزم انکار نخستین و تقبیح عقل نسبت به اقعال انسان است چه نخستین و تقبیح عقلی مترتب بر افعال اختیاری است ،؛ چه استحسان و استهجال یا مدح و قدح فعل ، بجدیت اراده بستگی دارد ، انسانی که فاقد اختیار و ملعب? جبر است و و هیچ نقشی در گنش خود ندارد نیروی دیگر او را به سوی فعل میکشاند. خود کارش را مستعجل نخستین و تقبیح نمیداند . جبر باوران به اشکال تکلیف عامیان مواجهند ز ریرا اگر اراده خداوند به فعل متعلق متعلق نمشود ، تکلیف جدی به شمار نمیآید ، اگر ارد? او متعلق به فعل است تخلف مراد از اراده لازم می آید . برای گریز ار هیچ وحفه این اشکال ، چنین به پاسخ پرداخته اند : تکلیف ، طلب است وآن غیر از اراده است ، تخلف اراده خداوند از مراد ناممکن است اما (محذوری") در تخلف مطلوب از طلب نیست، از نیرو تکلیف ما لایطاق را جایز انگاشته اند.
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |